معنی ترس داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

ترس داشتن

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرم داشتن — تصویر شرم داشتن

شرم داشتن

باشرم بودن، باحیا بودن، خجلت داشتن، آزرم داشتن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از فرق داشتن — تصویر فرق داشتن

فرق داشتن

تفاوت داشتن، متفاوت بودن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تاب داشتن — تصویر تاب داشتن

تاب داشتن

پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سرک داشتن — تصویر سرک داشتن

سرک داشتن

سر داشتن و فزونی داشتن چیزی نسبت به چیز دیگر در وزن یا ارزش

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از فرا داشتن — تصویر فرا داشتن

فرا داشتن

بلند کردن و بر سر دست گرفتن، نگه داشتن، منصوب کردن، گماشتن
گوش فراداشتن: گوش دادن، شنیدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از غرض داشتن — تصویر غرض داشتن

غرض داشتن

دارای قصد و هدف بودن، قصدی به سود خود و زیان دیگری داشتن، کینه و دشمنی داشتن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پاس داشتن — تصویر پاس داشتن

پاس داشتن

مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از چرا داشتن — تصویر چرا داشتن

چرا داشتن

علف خوردن حیوانات علف خوار در چراگاه، چرا کردن

فرهنگ فارسی عمید

تری داشتن

(نَ نِ تَ)

رطوبتی بودن. رطوبت مزاج بودن: شراب نو، نشاید مردمانی را که تری دارند و باد بر ایشان غلبه دارد. (نوروزنامۀ منسوب به خیام)

لغت نامه دهخدا

تر داشتن

(شِ نُ تَ)

تازه و آبدار کردن.
- تر داشتن زبان، رطب اللسان:
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر.
فرخی.
روز و شب پیش همه خلق زبان
به ثنا گفتن او دارد تر.
فرخی.
فرخی، زیبد و واجب بود و هست سزا
که همه سال بدین شکر زبان داری تر.
فرخی.
و رجوع به تر شود

تازه و آبدار کردن.
- تر داشتن زبان، رطب اللسان:
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر.
فرخی.
روز و شب پیش همه خلق زبان
به ثنا گفتن او دارد تر.
فرخی.
فرخی، زیبد و واجب بود و هست سزا
که همه سال بدین شکر زبان داری تر.
فرخی.
و رجوع به تر شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از تقرب داشتن — تصویر تقرب داشتن

تقرب داشتن

نزدیکی داشتن نزدیک بودن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از هراس داشتن — تصویر هراس داشتن

هراس داشتن

ترسیدن هراس داشتن: (چنین گفت مردحقایق شناس ازاین هم که گفتی نداریم هراس) (سعدی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نرم داشتن — تصویر نرم داشتن

نرم داشتن

نرم کردن، یانرم داشتن شکم. شکم راروان کردن

فرهنگ لغت هوشیار

گرم داشتن

گرم نگاه داشتن چیزی را، دلجویی کردن تسلی دادن: اول دل من گرم همی داشتی و من دل برتو فرو بسته بدان شیرین گفتار، بسیار معاشرت کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کرسی داشتن — تصویر کرسی داشتن

کرسی داشتن

هم نواخت بودن، تخت داشتن، پایه داشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فرق داشتن — تصویر فرق داشتن

فرق داشتن

تفاوت داشتن، امتیاز داشتن چیزی از چیز دیگر

فرهنگ لغت هوشیار

فرا داشتن

بلند کردن، به سویی متوجه کردن، نگهداشتن: من آن شب درآن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می داشتم، نصب کردن گماشتن 0 یا گوش فرا داشتن 0 استماع کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غرض داشتن — تصویر غرض داشتن

غرض داشتن

مراد و مقصودی معین داشتن، سود خود و زیان دیگر جستن، کینه داشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عرض داشتن — تصویر عرض داشتن

عرض داشتن

نمایاندن آشکارکردن، داد خواستن، درخواست کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تصرف داشتن — تصویر تصرف داشتن

تصرف داشتن

مالک بودن، بدست آوردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اجس داشتن — تصویر اجس داشتن

اجس داشتن

انجمن داشتن جمع شدن در محلی برای مشاوره

فرهنگ لغت هوشیار

پاس داشتن

پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس

پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تری داشتن — تصویر تری داشتن

تری داشتن

رطوبتی بودن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تردد داشتن — تصویر تردد داشتن

تردد داشتن

آمد و شد داشتن رفت و آمد کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شرف داشتن — تصویر شرف داشتن

شرف داشتن

آبرو و عزت داشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شرم داشتن — تصویر شرم داشتن

شرم داشتن

خجلت داشتن آزرم داشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبه داشتن — تصویر تبه داشتن

تبه داشتن

باطل کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تاب داشتن

طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن

فرهنگ لغت هوشیار

پره داشتن

گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پاس داشتن — تصویر پاس داشتن

پاس داشتن

((تَ))

پاسبانی کردن، نگهبانی، رعایت کردن، احترام گذاشتن، جستجو کردن، تفتیش کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تاب داشتن — تصویر تاب داشتن

تاب داشتن

((تَ))

طاقت داشتن، تحمل داشتن، در رنج بودن، درد داشتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تنگ داشتن — تصویر تنگ داشتن

تنگ داشتن

((~. تَ))

بر کسی سخت گرفتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پاس داشتن — تصویر پاس داشتن

پاس داشتن

رعایت کردن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از شرم داشتن — تصویر شرم داشتن

شرم داشتن

خجالت کشیدن

فرهنگ واژه فارسی سره